ولادت سیدالشهدا (ع)
سوم شعبان، ميلاد امام حسين(ع) روز پاسدار، ، تولد فرخنده قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس(ع) روز جانباز و ولادت با سعادت امام سجاد(ع) مبارک باد
سوم شعبان، ميلاد خجستة امام حسين(ع) روز پاسدار، ، تولد فرخنده قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس(ع) روز جانباز و ولادت با سعادت امام سجاد(ع) مبارکباد
امشب عرش وزمین برای جشن ، غرق زیور و جبرئیل درآسمان و زمین در حال صعود و نزول.
درهای آسمانی گشاده و بر بام عرش، پرچم رحمت در اهتراز.
ملائک کمر به خدمت بسته و در حال آمد ورفت.
شب است و زمین نور باران، گویا خورشید هم منتظر است.
چشم بود و افق بی انتهای آسمان ، گوش بود و نغمه بی پایان ملکوت .
خدایا ارض و سماء را چه شده که اینگونه در هیجانند ؟
بیا دل را به گلستان مدینه ، خانه فاطمه ببریم .
اینجا چه خبر است که همه اهل بیت جمع اند و منتظر؟
احمد و علی (علیهما السلام ) را بنگر که چگونه چشم به فاطمه دوخته اند.
آه گوش کن صدای دلنواز نوزادی را نمی شنوی ؟
آری انتظار به پایان رسید و دومین فرزند علی و فاطمه ( علیهما السلام )، نور چشم پیامبر به دنیا آمد ، ملائک را ببین که با آب کوثر شستشویش می دهند .
آنطرف را بنگر حوران رضوان ، حریر بهشتی آورده اند تا فرزند فاطمه را با آن بپوشانند.
به راستی کدام دل است که از لبخند چشمان نازنین و نگاه عرشی آن نوزاد ، به تلاطم در نیاید ؟!
نبی کودک را به دامان گرفته ، از عرش ندا می رسد که نامش را" حسین " بگذار. او را به سینه می چسباند ومی بوید.
شادی و شعف خانه علی (ع) را پر نموده، ملائک ندا می دهند:
به به ازاین شکوفه باغ محمدی به به ازاین چراغ فروزان احمدی

عید مبعث
عيد بزرگ مبعث، روزي كه شكوه و جلال قدرت الهي از آسمان سايه بر زمين ميافكند تا منجي ده و بشارتدهنده پيامبر صلح و رحمت باشد.
عيدبزرگ مبعث، روزي كه تاج بندگي حق تعالي و يكتا پرستي خداوند همچون مرصعترين تاجهاي بهشتي و كائنات با دستان مبارك جبرئيل بر سر محمد امين گذاشته ميشود تا نويد بخش صلح، آرامش و ايمان باشد در بين زمينان و دين اسلام را كه دين صلح و صفاست مژده دهد.
عيد بزرگ مبعث، عيد عشق و عشقبازي بنده با معبود، روز پر افتخار و غرور آفريني كه در كلبه كوچك محمد (ص) و خديجه بزرگ بانوي اسلام شادي و نور ميهمان ميشود.
روزي كه غار حرا نور باران ميشود و محمد امين (ص) همچون الماسي درخشان در دهانه غار، ميخواد "اقرا بسم ربك الذي الخلق،..."
زمين و زمان غرق در نور و سرور ميشود، فرشتگان آسماني به وجد ميآيند، همه خوشحال و شادمان پايكوبان از آسمان به زمين آمده و كره خاكي را فرش كرده تا قدوم مبارك پيامبرو رداي پيامبري حضرت محمد (ص) در امان باشد از پليدها و ناپاكيها.
غار حرا نور باران شده و در هالهاي از نور و غبار شادي زير قطرات رحمت الهي ذره ذره سنگ و خاك بيمقدارش جان گرفته و به وجد آمده است.
عيد مبعث روز بزرگ مسلمانان، روز رحمت الهي و سخاوت در زمين و روز پيامبري محمد امين و روز پايان جمود انسانيت بر همگان مبارك باد.
یکی بود یکی نبود...
یادمه وقتی 4 یا 5 ساله بودم، اطرافیانم که می خواستند برایم داستان بگویند، این طوری آغاز می کردند:
" یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدا هیچ کس نبود" و بعد شروع می کردند و یه داستان جدید و عجیب می گفتند:
مریم کوچولویی که زیر این سقف آسمون به دنیا اومده بود، چهار تا خواهر و برادر داشت. مریم کوچولو تا پنج سالگی خیلی خوش و سرحال بود، آخه هر روز می رفت خونه ی مادربزرگ و پدربزرگش که معمولا هم آخر هفته همه ی فامیل اونجا جمع می شدند و خلاصه سرگرم بود. اما بعد از پنج سالگی مادربزرگ و پدربزرگ مهربانش از دنیا رفتند و مریم از همان موقع احساس خلاء و تنهایی می کند. خواهرهاش هر روز براش عروسک و لباس می خریدند و برادراش هم هر روز خوراکی های رنگارنگ براش می خریدند و هر روز یکی اونو می برد پارک اما بازم احساس تنهایی می کرد. تا زمانی که یه روز خواهرش براش یک عروسک زشت و سیاه و کوچولو میخره. مریم کوچولو از دیدن این عروسک خوشحال میشه و اسم عروسکش رو وروجک میذاره؛ هر وقت تنها میشد با اون حرف میزد. یه شب تصمیم گرفت که با وروجک جدی صحبت کنه و گفت: وروجک زشت و سیاه من، از این به بعد تو یه دوست خوب برای من هستی و همه ی مشکلاتم رو به تو میگم و با تو فکر می کنم. روز بعد که بیدار شد، خیلی خوشحال بود و احساس خاصی داشت، احساسی که هیچ وقت نتونسته بود در خودش پیدا کنه؛ انگار دو تا بال در آورده و داره توی آسمونا پرواز میکنه و از اون بالاها برای همه دست تکان میده و لبخند میزنه .....
مریم کوچولو از همون زمان به این مسئله اعتقاد پیدا کرد که تمام مشکلات را باید در برابر خودمان مانند یک عروسک کوچولو و ناتوان ببینیم و نه مثل یک غول که تن ما را می لرزاند، بلکه فقط با به او بگوییم که خیلی کوچکتر و ضعیف تر از ماست، در آن هنگام خود را فردی محترم و شاد می یابیم که سرمان را بالا گرفته ایم و به همه لبخند می زنیم و این مشکل کوچک و ناتوان روزی از بین خواهد رفت و کهنه و نابود خواهد شد.


مطالب قدیمی وبلاگمو خیلی دوست دارم (یعنی مطالبی که تا سال 89 بوده)